برنامهریزی و اهداف واقعبینانه
شرکتهای نوپا و جوان در ابتدا بدون برنامه پیش میروند، چرا که بداهه عمل کردن برای ابتکار و نوآوری حیاتی است. اما به محض رشد کردن و بزرگ شدن این شرکتها، نیاز به چارچوبی از برنامهها و اهداف هویدا میشود. برخی شرکتها به مانند شرکت لیکوییگلاید، این اصل را دیر یاد میگیرند. لیکوییگلاید در سال اول خود غیرقابل توقف به نظر میآمد. نزدیک به 20 پروژه مختلف در جریان بودند و شرکت برای هرکدام از این پروژهها مبلغی پول دریافت میکرد.
تجاری سازی
شرکت برنامه مشخصی نداشت و صرفا به دنبال تجاری کردن آسانترین محصول به لحاظ پاسخگویی بود. اما این روش برخورد تنها منجر به از دست دادن زمان، منابع مالی و منابع انسانی شد، چرا که تولید محصول برای هر یک از پروژههای مذکور نیازمند نیروی متمرکز بر توسعه پوشش لغزنده لیکوییگلاید بود، پروسهای که بهشدت زمانبر است. بعدها شرکت طی برنامهریزی که با کمک گرفتن از متخصصان بهدست آمده بود، تصمیم به تمرکز بر سه پروژه بزرگ با منابع مالی کافی گرفت که منجر به پیشرفت در کار شرکت شد. نهایتا شرکت موفق به انجام چند آزمون مطالعه مصرفکننده (consumer study) در اقصی نقاط دنیا با بازخورد بسیار مثبت شد.